جدول جو
جدول جو

معنی علی قوشچی - جستجوی لغت در جدول جو

علی قوشچی
(عَ یِ)
امیر علی قوشچی، وی از بزرگان دربار سلطان محمد خدابنده اولجایتو بود و پس از آنکه محمد خدابنده خراسان را آرام کرد و عازم دارالملک تبریز شد، این امیرعلی قوشچی از جمله همراهان وی بود. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 192 و 218 و تاریخ مفصل ایران، مغول، عباس اقبال ص 308 و 321 شود
ملا علی قوشچی، ابن محمد سمرقندی. وی علاوه بر کتبی که از او ذکر شده است مترجم برهان الکفایۀ علی بکری نیز میباشد. رجوع به علاءالدین قوشچی و علی بکری (ابن محمد شریف...، شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ)
دهی است از دهستان سربند پایین، بخش سربند، شهرستان اراک، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری سربند. ناحیه ای است دامنه و سردسیر و دارای 500 تن سکنه. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
پهلوان علی قورچی، وی پس از کشته شدن احمد سیورغتمش اوغانی در جنگ با سلطان احمد، به پیشوایی جرما و اوغان منصوب گشت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 318 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ حَ شَ)
ابن مانع حوشبی. سلطان حواشب در یمن. ریحانی او را در سفر خود به یمن در سال 1340 هجری قمری دیده است. (از الاعلام زرکلی بنقل از ملوک العرب ج 1 ص 87. هدیهالزمن فی اخبار ملوک لحج و عدن ص 274)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قو)
امیر علی قوچین، وی از بزرگان دربار امیرتیمور گورکانی بود و هنگامی که جسد امیرتیمور را میخواستند به سمرقند ببرند او یکی از همراهان جسد بود. و نیز آنگاه که میرزا الغبیک به قصد سرکوب کردن میرزا میرک احمد که بر اوزجند مسلطبود رفت و اوزجند را تصرف کرد، حکومت آنجا را به دست امیرعلی قوچین و امیر موسیکا و امیرمحمد تابان سپرد. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 536 و 592 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ نَ)
ابن اسماعیل بن یوسف قونوی تبریزی شافعی. ملقب به علاءالدین و مکنی به ابوالحسن. وی فقیه و متکلم و اصولی و ادیب و صوفی بود. در سال 668 هجری قمری در قونیه متولد شد. سپس به قاهره و از آنجا به دمشق رفت. و امر قضا را در شام عهده دار شد. و در ذی القعده یا شوال سال 729 هجری قمری در دمشق درگذشت. او راست. 1- التعرف لمذهب التصوف للکلابادی. 2- الشافی فی الاصول. 3- شرح الحاوی الصغیرفی فروع الفقه الشافعی. 4- مختصر منهاج الدین للحلیمی فی شعب الایمان. 5- مصنف فی حیاه الانبیاء. و نیز اورا اشعاری است. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: کشف الظنون ج 1 ص 411 و 420 و... هدیه العارفین ج 1 ص 717. الدررالکامنه ص 24. طبقات الشافعیۀ سبکی ص 144. تاریخ ابن وردی ج 2 ص 291. البدایۀ ابن کثیر ج 14 ص 147
ابن صدری قونوی. ملقب به بدرالدین. صوفی بود و در سال 1216 هجری قمری درگذشت. او راست: کشف الاسرار فی شرح الطریقه المحمدیه، در وعظ و ارشاد. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن احمد بن عمر بن محمد بن احمد بوشی انصاری، ملقّب به نورالدین و مکنّی به ابوالحسن. فقیه بود و در سال 790 هجری قمری در مصر قدیم متولد گشت و درهمانجا در 5 ربیع الاول 856 هجری قمری درگذشت. او راست: شرح انوار اردبیلی، در فقه در 11 مجلد. (از معجم المؤلفین بنقل از الضوءاللامع ج 5 ص 178. نظم العقیان سیوطی ص 130. کشف الظنون ص 195. هدیهالعارفین ج 1 ص 733)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ قُ رَ)
ابن هند قرشی. مکنی به ابوالحسن. از مشایخ طریقت فارس در اواخر قرن سوم و اوایل قرن چهارم هجری قمری بود. رجوع به ابوالحسن (علی بن هند...) و نامۀ دانشوران ج 3 ص 34 شود
ابن طاهر بن معوضه بن تاج الدین قرشی اموی. مکنی به ابوالحسن وملقب به الملک المجاهد. یکی از مؤسسان دولت بنی طاهر در یمن. رجوع به علی طاهری (ابن طاهربن...) شود
ابن میمون بن ابی بکر بن علی بن میمون بن ابی بکر بن یوسف بن اسماعیل بن ابی بکر هاشمی قرشی مغربی غماری فاسی. مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی هاشمی شود
ابن جارالله بن محمد بن ابی الیمن بن ابی بکر بن علی بن محمد بن محمد بن حسین بن احمد قرشی مخزونی حنفی. مشهور به ابن ظهیره. رجوع به علی مخزومی شود
ابن محمد بن محمد بن علی قرشی بسطی اندلسی مالکی. مشهور به قلصادی و ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی قلصادی شود
ابن داود بن یحیی بن کامل بن یحیی بن جبارۀ زبیری قرشی اسدی. ملقب به نجم الدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی زبیری شود
ابن جهم بن بدربن جهم بن سعود قرشی شامی. مکنی به ابوالحسن و مشهور به ابن جهم. رجوع به ابن جهم و علی (ابن جهم...) شود
ابن ابی حزم قرشی دمشقی مصری شافعی. مشهور به ابن نفیس و ملقب به علاءالدین. رجوع به ابن نفیس و علی بن ابی حزم شود
ابن عبدالکریم بن محمد بن محمد بن علی بن عبدالکریم قرشی زبیدی بصری. ملقب به زین العابدین. رجوع به علی بصری شود
ابن عبیدالله بن حرث بن رحضه بن عامر بن رواحه بن حجر بن معیص بن عامر بن لؤی قرشی عامری. رجوع به علی عامری شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ وَ)
ابن یحیی بن راشد وشلی زیدی یمنی. فقیه متولد در سال 662 هجری قمری وی در سال 777 هجری قمری در صعده درگذشت. او راست: الزهره علی اللمع. (از معجم المؤلفین از ملحق البدرالطالع زباره ص 183 و تراجم الرجال جنداری ص 25)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ)
ابن عبدالحق حجاجی مالکی قوصی. وی فقیه واصولی و مورخ و فلکی مصری بود. در سال 1202 هجری قمریدر قوص متولد شد و تحصیلات خود را در جامع أزهر دنبال کرد و به تدریس پرداخت. سپس به غالب کشورهای عرب سفر کرد و در سال 1294 هجری قمری در اسیوط درگذشت. او راست: 1- ایقاظ الوسنان فی العمل بالسنه و القرآن. 2- تشنیف الاسماع بتعریف الاجماع. 3- حاشیه بر قصۀ مولداز در دیر. 4- رساله ای در اصطرلاب. 5- شرح خطبۀ مختصر سعد تفتازانی بر التلخیص. (از معجم المؤلفین)
لغت نامه دهخدا
ابن امیر علی قوشچی (امیر شیخ...). وی از امرای سلطان ابوسعید بود. و ابوسعید در سال 730 هجری قمری وی را بهمراهی خواجه علاءالدین محمد، به خراستان فرستاد و حکومت خراسان را به دست امیر شیخ علی سپرد تا خرابی هائی را که بعد از قتل امیر چوپان در آن سرزمین بروز کرده بود ترمیم نماید. پس از مدتی امیر علی جعفر که برای مخالفت با محمدخان در اوجان، به خراسان رفته بود با جمعی از امرا و از جمله این امیر شیخ علی ملاقات کرده و آنان را با خود همراه ساخت. و این عده در شعبان سال 737 هجری قمری سلطانیه را تصرف کردند. ولی امیر شیخ علی بعداً به دست طغاتیمورخان به قتل رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 226). (از تاریخ مفصل ایران، مغول تألیف عباس اقبال ص 343 و 344)
لغت نامه دهخدا